- اراده داشتن
- صاحب عزم و اراده بودن توانایی اعمال نظر و بر سر عقیده خود ایستادن داشتن، قصد کردن آهنگ کردن
معنی اراده داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- اراده داشتن
- хотеть
- اراده داشتن
- vouloir
- اراده داشتن
- ต้องการ
- اراده داشتن
- مرونةٌ
- اراده داشتن
- इच्छा करना
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر سپرده بودن اخص و دوستی و عقمندی داشتن
اجازه یافتن دستوری داشتن مجاز بودن رخصت رفتن بجایی یا کردن کاری را داشتن
دنباله یافتن پتاییدن پیوسته بر قرار بودن پیوسته بودن پیوسته بودن همواره دنبال شدن مداومت پیگیری داشتن
کمبود داشتن، ناکارایی داشتن
دست داشتن همدست داشتن یاران و یاوران داشتن دستیاران داشتن، ایادی داشتن بجای (درحق) کسی. نعمت بخشیدن او را مال بخشیدن بدو: (حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت)
عملی را انجام دادن