جدول جو
جدول جو

معنی اراده داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

اراده داشتن
صاحب عزم و اراده بودن توانایی اعمال نظر و بر سر عقیده خود ایستادن داشتن، قصد کردن آهنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اراده داشتن
Will
تصویری از اراده داشتن
تصویر اراده داشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اراده داشتن
хотеть
دیکشنری فارسی به روسی
اراده داشتن
wollen
دیکشنری فارسی به آلمانی
اراده داشتن
хотіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اراده داشتن
chcieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
اراده داشتن
想要
دیکشنری فارسی به چینی
اراده داشتن
querer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اراده داشتن
volere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اراده داشتن
querer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اراده داشتن
vouloir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اراده داشتن
willen
دیکشنری فارسی به هلندی
اراده داشتن
ต้องการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
اراده داشتن
ingin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اراده داشتن
مرونةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
اراده داشتن
इच्छा करना
دیکشنری فارسی به هندی
اراده داشتن
לרצות
دیکشنری فارسی به عبری
اراده داشتن
意図する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اراده داشتن
원하다
دیکشنری فارسی به کره ای
اراده داشتن
istemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اراده داشتن
kutaka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اراده داشتن
চাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
اراده داشتن
چاہنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارادت داشتن
تصویر ارادت داشتن
سر سپرده بودن اخص و دوستی و عقمندی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
اجازه یافتن دستوری داشتن مجاز بودن رخصت رفتن بجایی یا کردن کاری را داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله یافتن پتاییدن پیوسته بر قرار بودن پیوسته بودن پیوسته بودن همواره دنبال شدن مداومت پیگیری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراد داشتن
تصویر ایراد داشتن
کمبود داشتن، ناکارایی داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
دست داشتن همدست داشتن یاران و یاوران داشتن دستیاران داشتن، ایادی داشتن بجای (درحق) کسی. نعمت بخشیدن او را مال بخشیدن بدو: (حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرده داشتن
تصویر کرده داشتن
عملی را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه داشتن
تصویر راه داشتن
((تَ))
قطع طریق کردن، راهزنی کردن
فرهنگ فارسی معین